فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pro Rata

ˈproʊˈrætə ˈproʊˈrætə prəʊˈrætə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • سرشکن، به‌نسبت، به‌تناسب، متناسب، برپار، سازوار
    • - Dividends will be divided pro rata among shareholders.
    • - سود به نسبت تعداد سهام هر سهام‌دار تقسیم خواهد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pro rata

  1. adverb in proportion
    Synonyms: according to the calculated share, ad valorem, correlatively, in proportion, proportionately, prorate, prorated, respectively

ارجاع به لغت pro rata

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pro rata» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pro rata

لغات نزدیک pro rata

پیشنهاد بهبود معانی